تقوا در فضای مجازی
💐 🌺 💐 🌺 💐 🌺 💐 🌺 💐 💐 💐 💐 💐 💐
#ما_و_رسانه_سرگردان_در_کلبه_شیطان
دزد که به آدم می زند با خودش میگوید:کاش کمی بیشتر مراقب بودم :|
کاش حواسم را بیشتر جمع میکردم :'(
خدانکند جنس خیلی با ارزشی را با خود برده باشد :| هرچه جنس با ارزشتر باشد ملامتش بیشتر است و حسرتش طولانی تر
اصلا بیخودی که نباید به محله دزد ها پا گذاشت 😶
عقلمان که از کار نیافتاده 😐
چه کار داری در فضای مجازیت؟ 🤔 حواست هست کجا قدم گذاشته ای،یانه؟ 😶
قبل از آمدنت بسم الله گفته ای یانه؟ 🤔
به خدا پناه برده ای یانه؟ 🤔
.
.
.
آخر مگر نمیدانی 😐 اینجا لغزشگاه بزرگترین پرهیزگاران شهر است :|
دزدهای ایمان در هر سو
در کمینت نشسته اند. 😥
.
.
درندگان حیا،منتظرند تا در اولین فرصت تکه پاره ات کنند. :twisted:
آنوقت توهمینطوری چون کار دیگری نداشته ای آمده ای در کلبه شیطان :oops:
به همین راحتی؟ 😒
مگر با ارزش تر از ایمانت چیز دیگری،هم هست 🤔
اینجا یک لحظه غفلت،یک عمر پشیمانی به همراه ندارد :)
.
.
.
بیشتر!خیلی بیشتر!
آخرتت را میسوزاند :|
خطر،هر لحظه در کمین است.حواست هست کجا آمده ای یا نه؟ :|
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
اثـرِ چت با نامحرم
مثل بعضی تصادفهاسـت 😣
همان موقع تو را نمیکشد..!
اما بعد از مدتی، به یکباره،
حتی با یک ضربه کوچک
همه چیزت را میگیرد❗️
مراقب داشته هایت باش........
خدایا
هرچند وقت یکبار به من یادآوری کن:
نامحرم نامحرم است
چه در دنیای حقیقی 🌏 🌍 🌎
چه در دنیای مجازی 📱 📱 📱
یادمان بینداز فاطمه(س) را که از نابینا
رو می پوشاند.
#تقوا_در_فضای_مجازی
ماندگاران
#ماندگاران
ماندگاران: ام البنین مادر ابوالفضل (ع)
✳️نامش فاطمه بود. از آن دخترهایی که شمشیرزنی و نیزه داری را به خوبی می دانست و در جنگ آوری، هم پای پسران قبیله بود. اولین مربی شمشیر زنی و تیراندازی پسرش ابالفضل عباس (علیه السلام) و برادرانش هم خود او بود! نه اینکه تنها او اینچنین باشد، تمام قبیله اش در شجاعت و دلیری زبانزد بودند؛ اما چیزی که او را متمایز می کرد، حجب و حیای مثال زدنی و زیبایی و ملاحت خاص زنانه بود که در کنار جنگ آوری، او را به یک دختر کم نظیر تبدیل کرده بود. کمتر مردی جرأت خواستگاری از او را داشت و آنهایی هم که پا پیش می گذاشتند، همگی از بزرگان و اشخاص مطرح بودند؛ اما جز جواب رد چیزی حاصلشان نمی شد. وقتی از او می پرسیدند که چرا ازدواج نمی کنی، می گفت: «مردی نمی بینم، اگر مردی به خواستگاری ام بیاید، ازدواج می کنم.!»
💠معاویه از خواستگاران پروپا قرصش بود، ولی هربار دست خالی باز می گشت. تا اینکه یک شب خوابی دید. صبح فردا، وقتی «عقیل»، برادر و فرستاده ی علی بن ابیطالب (علیه السلام)، که مردی نسب شناس بود، برای خواستگاری آمد، فاطمه لبخند معنا داری زد؛ فهمید که رویایش صادقه بوده است. از فرط شادمانی و رضایت، گریست و گفت: «خدا را سپاس! من به «مرد» راضی بودم ولی او «مرد مردان» را نصیب من کرد.» و بی درنگ، پس از موافقت پدر و مادرش، موافقت خود را اعلام کرد و شد همسر علی بن ابیطالب (ع)، جانشین رسول خدا (صل الله علیه و آله).
🔶 بارزترین ویژگی اش، ادب بود. به جا و به موقع حرف می زد، حد خودش را می دانست و رفتارش، هرگز نشانی از خطا نداشت. روزی که پا در خانه ی امیرالمونین (ع) گذاشت، اولین جمله اش به فرزندان ایشان این بود: «نیامده ام جای مادرتان را بگیرم، من کجا و فرزندان زهرا (س) کجا؟ من آمده ام تا کنیزتان باشم.» و به حق نشان داد که راست می گفت؛ همان روز اول، حسن و حسین (علیهما السلام) بیمار بودند. فاطمه، بلافاصله به بالین آنها رفت و با محبت تمام، به آنها رسیدگی کرد و چند روز اول زندگی مشترکش، به پرستاری از فرزندان زهرا (سلام الله علیها) گذشت؛ کاری که آن را افتخاری برای خود می دانست. می گویند تا وقتی که فرزندان امام علی (ع) خردسال بودند، بچه دار نشد تا مبادا به خاطر مادر شدن، در حق آنها کوتاهی کند.
از امام (ع) هم خواسته بود تا او را «فاطمه» خطاب نکند تا مبادا دل بچه ها از شنیدن نام مادرشان در خانه، بشکند.
🔷 تا زمانی که فرزند دار نشد، برای فرزندان امامش، یک مادر تمام عیار بود و پس از بچه دار شدن، همیشه و در هر شرایطی، فرزندان زهرا (س) را به فرزندان خود ترجیح داد.
♥️وقتی عباس (علیه السلام)، نوزاد شیرین ام البنین به دنیا آمد، بچه های زهرا (س) را جمع کرد، آنها را نزدیک به هم نشاند و نوزاد یک روزه اش را در آغوش گرفت؛ بلند شد و عباسش را دور سر فرزندان فاطمه (س) چرخاند تا به همه بگوید که فرزندان ام البنین، بلا گردان فرزندان فاطمه (س) اند.
🔆 همیشه و همه جا به فرزندانش یادآوری می کرد که «مبادا حسن و حسین (علیهما السلام) را برادر و همتای خود بدانید، آنها تافته ی جدا بافته اند، آسمانی اند، نوادگان پیامبر (ص) اند.» و همین تربیت بود که نتیجه اش را در کربلا نشان داد...
🌹 او همان مادری است که وقتی کاروان کربلا را راهی می کرد، با وجود اینکه چهار جوان خودش همراه کاروان بودند، به تمام کاروان اینطور سفارش می کرد: «چشم و دل مولایم امام حسین (ع) و فرمان بردار او باشید.»
✅ ام البنین، از حضرت علی (ع)، صاحب چهار ستاره ی نورانی به نامهای عباس، عبدالله، جعفر و عثمان شد که همگی در کربلا به شهادت رسیدند. درود و رحمت خدا بر آنها.
زندگی مثل یک کامواست
#تلنگر
زندگى مثل یک کامواست
از دستت که در برود، مى شود
کلاف سر در گم،
گره مى خورد، میپیچد به هم،
گره گره مى شود،
بعد باید صبورى کنى، گره را به وقتش با حوصله وا کنى
زیاد که کلنجار بروى، گره بزرگتر مى شود، کورتر مى شود
یک جایى دیگر کارى نمى شود کرد، باید سر و ته کلاف را برید
یک گره ى ظریف و کوچک زد، بعد آن گره را توى بافتنى جورى قایم کرد، محوکرد، جورى که معلوم نشود
" یادمان باشد "
گره هاى توى کلاف
همان دلخورى هاى کوچک و بزرگند
همان کینه هاى چند ساله ...
باید یک جایى تمامش کرد
سر و تهش را برید.
💢زندگى به بندى بند استْ به نام "حرمت" که اگر پاره شودتمام است💢
# دنیا وطن غواصی
🔹 آیت الله حائری شیرازی 🔹
🔸 دنیا و طناب غواصی 🔸
فرض کنید غواصی را با یک ریسمان به دور کمرش به قعر دریا فرستاده باشند تا سبدی از مروارید بالا بیاورد. آن غواص همین که سبد را از مروارید پر کرد، طناب را تکان می دهد که مرا بالا بکشید.
ما اهل این دنیا نیستیم. این دنیا محل غواصی ماست. حال اگر غواص هنوز سبدش خالی باشد، هرچه از بالا طناب را تکان بدهند، می گوید: «من هنوز کاری نکرده ام». دلش می خواهد طناب را تکان ندهند و خودش هم هیچ وقت آن را تکان نمی دهد.
آن کسی که سبدش را پر کرده باشد، خودش طناب را تکان می دهد که «مرا بالا بکشید». انسان اگر سبدش را از مروارید ذکر خدا پر کرده باشد، اشتیاق دارد که از این دنیا ندارد
#کبوتر بقیع #کبوتر امام رضا
گفتگوی کبوتر بقیع با کبوتر امام رضا:
آی کبوتر که نشستی روی گنبد طلا
هر کجا پر میزنی تو حرم امام رضا
من کبوتر بقیعم با تو خیلی فرق دارم
جای گنبد سرم به روی خاکا میزارم
اونجا هر کی میپره طائر افلاکی میشه
اینجا هر کی میپره بال و پرش خاکی میشه
اونجا خادما با زائرا مهربونن
اینجا زائرا رو از کنار قبرا میرونن
تو که هر شب میسوزه صدتا چراغ دور و برت
به امام رضا بگو تویی غریب یا مادرت؟؟؟؟؟؟
🖤🖤شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد 🖤🖤